من در اینجا پیش بینی می کنم که یکی از موضوعات مهم سیاست انگلیس در چند سال آینده “محافظه کاری یک ملت” باشد. محافظه کاران در حال انجام مبارزات انتخاباتی به سبک ریاست جمهوری هستند که در اطراف ترزا می ساخته شده است و هدف آن ساختن پیام این است که رأی دهندگان فقط به نمایندگان محلی خود در 8 ژوئن رأی نمی دهند ، بلکه همچنین تصمیم می گیرند که آیا خانم می یا کرسی کارگر را در داونینگ قرار دهند خیابان
اما این رویکرد کاملاً شخصی محدودیت هایی دارد: سیستم سیاسی انگلیس یک سیستم ریاست جمهوری نیست ، خانم می به محافظه کاری بودن خود افتخار می کند (در واقع او به جورج آزبورن معروف گفت که باید تلاش کند تا حزب محافظه کار را بشناسد) ، و احزاب پارلمانی برای شکوفایی نیاز به یک فلسفه راهنما دارند. پس از انتخابات ، خانم می به طور فزاینده ای خود را به عنوان قهرمان مارک جدیدی از توریسم یک ملت معرفی خواهد کرد: مارکی از محافظه کاری که سعی دارد مردم انگلیس را به عنوان یک کل در یک جامعه سیاسی واحد متحد کند و در عین حال با “بوروکرات بروکسل” که می خواهد انگلیس را سرنگون کند.
برای سالها تووریسم یک ملت یک کلمه رمز برای تووریسم چپ است ، که به معنای ضد توشیسم قلبی یا تاوریسم قلب است. تووریسم یک ملته خانم می هم چپ و هم جناح راست خواهد بود. این جناح چپ خواهد بود به این معنا که بیشتر برای رای دهندگان طبقه کارگر که احساس می کردند از اقتصاد براق سالهای بلر-کامرون عقب مانده اند ، ارائه خواهد شد. به طور خاص ، این مداخله بسیار بیشتر از آنچه تاچری ها انجام داده اند ، در اقتصاد است. در عین حال راست گرایانه خواهد بود به این معنا که همزمان با تشدید مذاکرات برکسیت ، جهانیان سیاسی انگلیس را که با “خارجی ها” قاطع تر از “انگلیسی های معمولی” هستند ، شیطان می کند و در عین حال با ملی گرایان خارج از کشور دلیل مشترک پیدا می کند . (من در بین Tories به شارل دوگل ، با حمایت او از “اروپا از کشورهای ملی” و رمانتیسم در مورد “la France profonde” علاقه و علاقه قابل توجهی نسبت به شارل دوگل مشاهده کردم.)
توريسم جديد يك ملتي داراي سنتي غني اما متناقض از انديشه محافظه كار خواهد بود. از زمانی که بنیامین دیزرائیلی در سال 1837 اعلام کرد که “حزب توری ، مگر اینکه یک حزب ملی باشد ، هیچ چیز نیست” محافظه کاران در مورد “محافظه کاری یک ملت” صحبت کرده اند. اما معنای محافظه کاری یک ملت طی سالها به طور گیج کننده ای تغییر کرده است. سیمون گرین ، استاد تاریخ دانشگاه لیدز که موافقت کرده است به عنوان مشاور رسمی رسمی دفتر یادداشت Bagehot عمل کند ، اشاره می کند که محافظه کاری یک ملت دو ایده بسیار متفاوت را ترکیب می کند – یکی در مورد وحدت مردم و دوم در مورد وحدت از پادشاهی (ورود ویکی پدیا به محافظه کاری یک ملت کاملاً معنای دوم را نادیده می گیرد). وی همچنین استدلال می کند که محتوای اولین ایده ها با ساختار طبقاتی متحول بریتانیا تغییر کرده است.
محافظه کاری یک ملت دیزرائیلی درمورد مسئولیتهای “طبقات” در برابر “توده ها” بود – مسئولیتی که وی در رمان 1842 “سیبیل – یا دو ملت” بررسی کرد. ترس بزرگ دیزرائیلی این بود که صنعتی شدن کشور را به دو کشور تقسیم می کند:
دو ملت بین آنها هیچ رابطه و همدلی وجود ندارد؛ همانطور که از عادت ها ، افکار و احساسات یکدیگر بی اطلاع هستند ، انگار که … ساکنان سیارات مختلف هستند. کسانی که از نژادی متفاوت تشکیل می شوند ، از طریق غذای دیگری تغذیه می شوند ، به ترتیب متفاوتی سفارش می شوند و طبق قوانین یکسان اداره نمی شوند … ثروتمند و فقیر
مأموریت خودخوانده وی اتحاد این دو ملت در پشت رهبری خیرخواهانه حزب محافظه کار بود.
دیزرائیلی در تبدیل این ایده به فلسفه حاکم کاملاً موفق نبود ، همانطور که برخی از همکاران بعدی او تصور می کردند: طلسم طولانی مدت وی در کار ، از 1880-1874 ، نتیجه اختلافات لیبرال ها در مورد مجوز دادن به الکل بود تا جذابیت محافظه کاری. . دوران بالای ویکتوریا به جای دیزرائیلی ، عصر گلادستون بود. لرد سالزبری با تغییر معنای “محافظه کاری یک ملت” – از اتحاد طبقات به اتحاد پادشاهی ، از موفقیت بیشتری برخوردار شد. برای 20 سال آخر قرن نوزدهم و 20 سال اول قرن 20 تمرکز توورییسم یک ملت حفظ پادشاهی متحده در یک قطعه با تحت سلطه قرار دادن یا همکاری نیروهای ملی گرایی اسکاتلندی و ایرلندی بود. بنابراین حزب محافظه کار خود را به حزب محافظه کار و اتحادیه تبدیل کرد (و از سال 1911 تا 1965 معمولاً صرفاً به عنوان حزب اتحادیه در انتخابات اسکاتلند شرکت می کرد).
در دهه 1920 ، Tories بار دیگر به س Disال Disraeli از کلاس توجه داشت تا سوال Salisbury از Kingdom ، اما این بار آنها پاسخ بسیار متفاوتی دادند. راه حل مسئله طبقه دیگر تأکید بر وظایف ثروتمندان در برابر فقرا نبود. برای تأکید بر آنچه که همه مردم انگلیس به عنوان انگلیسی مشترک داشتند (اصطلاح “انگلیسی” در آن زمان به طور منظم برای توصیف شهروندان پادشاهی متحده استفاده می شد). استنلی بالدوین ، که بین جنگها سه بار نخست وزیر بود ، در “در مورد انگلیس” (1926) به خوبی این نکته را بیان کرد: حزب محافظه کار برای “انگلیس واقعی” سازمانهای داوطلبانه و میهن پرستی مسیحی ، از جوخه های کوچک و اهداف بزرگ ملی ایستاد. ، او استدلال کرد ، در حالی که حزب کارگر به عنوان یک انگلیس بیگانه از اختلاف طبقاتی و اتحادیه های کارگری بسیار قدرتمند ایستاد. (در اینجا شایان ذکر است که ، بالدوین به عنوان پسر یک استاد آهن مستقر در بودلی ، از همان گوشه کشور نیک تیموتی ، رئیس دفتر خانم می ، تبریک می گوید.)
شاید بزرگترین موفقیت در تعریف مجدد محافظه کاری ، اختراع ایده “دموکراسی مدیون دارایی” توسط نوئل اسکلتون ، اتحادیه اسکاتلندی ، در سال 1924 باشد. دیزرائیلی در مورد وظایف ثروتمندان در قبال فقرا فکر می کرد. اسکلتون به این فکر کرد که از طریق مالکیت املاک به همه سهام کشور بدهد. اصلاح طلبان برجسته توری به سرعت ایده دموکراسی مالک دار را مطرح کردند: رابرت بوتبی و هارولد مک میلان در جزوه خود با عنوان “صنعت و دولت” این ایده را تحسین کردند.
از دهه 1940 به بعد RA Butler مجدداً Toryism یک ملت را برای عصر دولت رفاه ابداع کرد. برخی از تئوری ها مانند وینستون چرچیل ، دولت رفاه را دشمنی می دانستند که باید در برابر آن مقاومت کرد – در واقع پس از جنگ ، چرچیل علاقه داشت مارک “جاده به بردگی” فردریک هایک را به عنوان هشداری برای هرگونه هزینه های اجتماعی دیگر معرفی کند. باتلر فهمید که این برخورد سرسختانه فاجعه ای به بار خواهد آورد و استدلال کرد که بهتر است توری ها در برابر خیرخواهی سوسیالیست ها با شکل جدیدی از پدر گرایی محافظه کار مقابله کنند. بزرگترین دستاورد او این بود که به عنوان معمار سیاست آموزش پس از جنگ ، “فرصت” را به عنوان مجسم در مدارس دستور زبان ، به جای “برابری” ، که در ادراکات درک می شود ، در قلب ماشین آلات جدید دولت قرار دهد.
مارگارت تاچر بار دیگر “محافظه کاری یک ملت” را تعبیر کرد ، ولفاریسم یک ملتی باتلر را بهانه ای برای تسلیم کرد – که این قدرت بیش از حد را به اتحادیه های کارگری ، کارمندان دولت و دیگر عوامل انحطاط واگذار می کند – و در عوض احیای ایده قدیمی یک دموکراسی مالک دار او معتقد بود كه فروش خانه های شورا و صنایع ملی شده دموكراسی مالكیتی را به وجود می آورد كه ماكمیلان جوان فقط می تواند رویای آن را داشته باشد (ماكمیلان پیر او را به “فروش نقره خانواده” متهم كرد). خانم تاچر مطمئناً موفق شد کشور را فراتر از شناخت تغییر دهد و میلیون ها نفر را به مالک املاک تبدیل کند. اما با این وجود از او به عنوان چهره ای تفرقه افکن یاد می شود – “زنی سخت خونین” که اختلاف نظر داشت ، با اتحادیه های کارگری نبرد کرد ، اسکاتلند و ولز را از خود دور کرد و زندگی بیلی الیوت را به یک بدبختی تبدیل کرد.
از زمان سقوط مارگارت تاچر در سال 1990 ، “محافظه کاری یک ملت” یک کلمه رمز برای تلاش برای نرم کردن میراث خانم تاچر بود. جان میجر از ایده “جامعه بی طبقه” حمایت می کرد اما با تیراندازی خانم تاچر از حاشیه مانع شد و سپس با شکست مکانیسم نرخ ارز شکست. دیوید کامرون در فرار از میراث خود موفق تر بود. وی با استراتژی “آغوش گرفتن یک هاسکی” در مورد پذیرفتن حقوق همجنسگرایان و ارتقا minor اقلیت های قومی و همجنسگرایان ، حزب توری را سم زدایی کرد. وی همچنین برای حفظ اتحادیه یک کمپین موفق “بهتر با هم” را ترتیب داد. اما با این وجود آقای کامرون بیش از آنکه به فکر رسیدن به رأی دهندگان طبقه کارگر باشد ، بیشتر به فکر کسب رای دهندگان طبقه متوسط بود که حزب محافظه کار برای کار جدید را کنار گذاشته بودند.
خانم می بیش از سایر اسلاف اخیر خود شانس واقعی سازی شعار “یک ملت” را دارد. این تا حدی به خاطر این است که او کیست. مارگارت تاچر تجسم پیروزی انگلیس جنوبی بود. دیوید کامرون یک قاشق خورده دهانی اتیونی است – نوعی از افرادی که بیشتر به دنبال پیشاهنگی آکسفورد می روند ، که از کشیدن ساحل به آقایان “مناسب” لذت می برند تا بریتانیایی های معمولی. خانم می از نظر روحی نزدیکترین روح را به جان میجر دارد اما فرزند یک نایب السلطنه است تا یک مجری سیرک. بیش از همه به دلیل شرایط است. جهانی شدن و ایجاد اختلال در فن آوری ، تقاضای جامعه را ایجاد کرده در حالی که سطح بالای مهاجرت ، مسئله هویت ملی را دوباره در قلب سیاست قرار داده است. حزب کارگر چپ جرمی کوربین رأی دهندگان سنتی طبقه کارگر و وفاداری سنتی خود را متزلزل کرده است. ترکیب ظهور حزب ملی گرای اسکاتلند در شمال مرز و فروپاشی حزب کارگر ، محافظه کاران را دوباره به حزب اتحادیه تبدیل کرده است. و مبارزه سمی با بروکسل بر سر Brexit ناگزیر نظرات ملی گرایانه را قطبی می کند. در مواجهه با افرادی مانند ژان کلود یونکر ، که با بیان اینکه “انگلیسی” در حال تبدیل شدن به یک زبان بی ربط در اروپا است ، با نشت از مطالب یک شام خصوصی ، تمام آنها را به جز سختگیرترین “باقی مانده” وسوسه می کنند آنچه را كه توری ها یك ملت همیشه خواسته اند انجام دهند – و تمایز بین منافع حزب محافظه كار و منافع كشور را فراموش كنند.