پلیس آمریکا پس از قتل جورج فلوید تغییر کرده است

تیALK با کریس تامسن و ریک زیمرمن، دو محقق قدیمی قتل در اداره پلیس مینیاپولیس (MPD، و آنها به شما خواهند گفت که شغل آنها در سه سال گذشته به طور قابل توجهی تغییر کرده است. محدودیت‌ها اکنون افسران را از توقف رانندگان برای برچسب‌های منقضی شده یا چیزی که از آینه دید عقب آویزان است، منع می‌کند. این توقفگاه ها اغلب اسلحه، مواد مخدر و یا افرادی که از دستور بازداشت فرار می کردند به دست می آمد. ممنوعیت خفه‌گی و فیلم‌های دوربین‌های پوشیده از بدن از هر تعامل به این معنی است که افسران نگران هستند که تماس تصادفی با گردن مظنون در طول یک درگیری فیزیکی می‌تواند زمینه‌ای برای شکایت یا اخراج باشد. دادستان ها و هیئت منصفه در دادگاه به سخنان پلیس تسلیم می شدند. اکنون آنها خواستار شواهد تصویری یا صوتی هستند.

اما با دیو بیکینگ و اما پدرسن – اعضای انجمن های متحد علیه خشونت پلیس، یک گروه فعال صحبت کنید و آنها برعکس را به شما خواهند گفت. شورای شهر متعهد شد که پول پلیس را کم کند. در عوض MPDبودجه رشد کرده است. آقای بیکینگ تاکید می کند که قتل های پلیس “با همان سرعت همیشه ادامه دارد”. را MPDخانم پدرسن می‌گوید فرهنگ او در حال «وخیم‌تر شدن» است.

این دو قطب یک بحث متلاطم را تعریف می کنند. چپ‌ها استدلال می‌کنند که از زمانی که یک افسر پلیس مینیاپولیس سه سال پیش جورج فلوید را به قتل رساند، پلیس تغییر بسیار کمی داشته است. قتل های پلیس در آمریکا از سال 2020 تا 2021 و دوباره از 2021 تا 2022 افزایش یافت. تغییرات آرایشی بوده است محافظه کاران استدلال می کنند که سوء ظن عمومی نسبت به تغییرات پلیس و سیاست ها که توسط سیاستمداران مترقی هدایت می شود، اجرای قانون را مختل کرده است و مستقیماً منجر به افزایش جرایم خشن شده است. توافقی که 30 سال پیش باعث شد سیاستمداران هر دو حزب از لفاظی‌ها و سیاست‌های «سخت‌انگیز در قبال جنایت» حمایت کنند، ناپدید شد. مانند بسیاری از موارد دیگر در زندگی آمریکایی، این مرکز برگزار نشده است.

با این حال، آنچه قابل بحث نیست این است که ادارات شهرهای بزرگ در سراسر کشور با کمبود مواجه هستند. مینیاپولیس در زمان قتل فلوید بیش از 900 افسر داشت. تا 6 می، فقط 583 عدد داشت که بسیار کمتر از 731 مورد نیاز منشور شهر بود. بالتیمور که در سال 2022 بیش از 1000 قتل و تیراندازی غیرمرگبار داشت، در آن سال نزدیک به 157 افسر را از دست داد و بیش از 500 افسر کوتاه است. برخی تعجب می کنند که آیا این امر با کاهش استانداردهای استخدام و آموزش در بخش به مرگ تایر نیکولز که به طور گسترده دیده می شود کمک کرده است.

در سطح ملی، بین 1 آوریل 2020 و 31 مارس 2021 (جدیدترین دوره ای که اطلاعات در دسترس است)، استعفاها 18 درصد و بازنشستگی ها 45 درصد نسبت به سال قبل افزایش یافته است. برخی از این خروج ها مورد انتظار بود: قانون کنترل جرایم خشونت آمیز و اجرای قانون که در سال 1994 تصویب شد و توسط سناتور آن زمان جو بایدن حمایت شد، بودجه استخدام ده ها هزار افسر را تامین کرد که بسیاری از آنها اکنون در سن بازنشستگی هستند. اگرچه منتقدان اکنون این لایحه را برای دامن زدن به حبس های دسته جمعی محکوم می کنند، در آن زمان 49 درصد از سفیدپوستان، 58 درصد از آفریقایی-آمریکایی ها و اکثریت اعضای گروه سیاهپوست کنگره از آن حمایت کردند.

یک پدیده مرتبط با انتقال افسران از ادارات در شهرهای بزرگ با نرخ جرم بالا به آژانس‌هایی در شهرهای ثروتمندتر و کوچکتر با جرم کمتر، هزینه زندگی کمتر و حقوق بالاتر منتقل شده است. بر اساس نیویورک تایمز، اداره پلیس نیویورک در سال گذشته بیش از هر زمان دیگری در دو دهه گذشته شاهد استعفا بود. حداقل 14 نفر از افسران بخش به آرورا، کلرادو نقل مکان کردند. دیگران برای انتقال به فلوریدا پاداش امضای 5000 دلاری را پذیرفته اند.

این امر باعث می‌شود که بخش‌ها پرسنل کمی داشته باشند، که به این معنی است که افسران باید اضافه‌کاری بیشتری با نظارت کمتر انجام دهند. یک افسر کهنه کار ساحل غربی خاطرنشان می کند که این ترکیب منجر به “استرس بیشتر و تصمیمات بد در خیابان” می شود. و هرچه پرونده‌های بیشتری انباشته شوند، حل آن‌ها سخت‌تر می‌شود: افسران زمان تحقیق ندارند، سرنخ‌ها سرد می‌شوند، موارد جدیدتر اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند.

تشدید مشکل خروج انبوه این است که سرعت استخدام ادامه پیدا نکرده است: از آوریل 2020 تا مارس 2021 نرخ استخدام در واقع 5٪ کاهش یافته است. یک نظرسنجی از 10000 افسر پلیس که در ژوئن 2020 انجام شد نشان داد که فقط کمتر از 17٪ از حضور در اجرای قانون یا “بسیار راضی” یا “راضی هستند” و تنها حدود 7٪ توصیه می کنند که فرزندشان وارد این کار شود. بسیاری به دلیل این وضعیت، تغییر نگرش ملی نسبت به پلیس را مقصر می دانند. یکی از افسران کهنه کار می گوید: «قبلاً پلیس یک شغل برای مددکاران بود، این افتخار آمیز است. اکنون داستان این است که پلیس نهادی ذاتاً نژادپرستانه است، و اگر وارد پلیس شوید، در حمایت از ساختارهای هژمونی نژاد سفید شریک هستید.

آرت آسودو، که ریاست دپارتمان‌های پلیس آستین، هیوستون و میامی را بر عهده داشت و اکنون رئیس موقت در آرورا، کلرادو است، گفت که “تحریر برخی مقامات منتخب برای کاهش بودجه پلیس… بر استخدام و حفظ آنها تأثیر داشت.” این تغییر نگرش با قتل فلوید آغاز نشد: تیراندازی به مایکل براون، مرد جوان سیاه پوست، توسط یک افسر پلیس در فرگوسن، میسوری، در اوت 2014 نیز اعتراضات گسترده ای را برانگیخت، اگرچه وزارت دادگستری باراک اوباما پس از تحقیقات گسترده، متوجه شد که اقدامات افسر “به طور عینی غیرمنطقی” نیست و از طرح اتهام خودداری کرد. اما مرگ فلوید، موقعیت‌های حاشیه‌ای را که قبلاً وجود داشت، مانند کاهش بودجه و لغو بودجه توسط پلیس، به منصه ظهور رساند.

پیتر مسکوس، جامعه‌شناس و پلیس سابق بالتیمور که اکنون در کالج عدالت کیفری جان جی تدریس می‌کند، گفت که «اصلاح‌طلبان قبل از جورج فلوید با پلیس همکاری می‌کردند». او بسیاری از قوانین پس از فلوید – مانند محدود کردن زمانی که پلیس می تواند رانندگان را متوقف کند، همانطور که سانفرانسیسکو انجام داده است، یا حذف اکثر وثیقه های نقدی، همانطور که نیویورک انجام داده است- را از سوی فعالانی می بیند که پلیس را بد می دانند. این ایده که شما می توانید پلیس را در تقابل با پلیس اصلاح کنید احمقانه است.

به نظر می رسد اشتهای عمومی برای اصلاحات رو به کاهش است. رای دهندگان سانفرانسیسکو چسا بودین، دادستان اصلی اصلاح طلب خود را به یاد آوردند. سیاتل یک دادستان جمهوری خواه سرسخت در برابر جنایت را بر یک نامزد چپ افراطی انتخاب کرد. در اواخر فوریه، ران دیسانتیس، فرماندار جمهوری‌خواه فلوریدا، یک سفر قبل از کمپین ریاست‌جمهوری به ایلینوی، نیویورک و پنسیلوانیا انجام داد تا درباره اعتبارنامه‌های سخت‌گیرانه‌اش درباره جنایت صحبت کند. شاید با احساس تغییر بادهای سیاسی، هفته بعد آقای بایدن با امتناع از وتوی لغو لایحه جنایی توسط کنگره که مجازات برخی از جرایم را کاهش می داد، مترقیان را ناامید کرد.

با این حال، زمینه فعالیت پلیس تغییر کرده است. ده سال پیش، پلیس که با افزایش جرم و جنایت مواجه بود، ممکن بود استراتژی «سیل در منطقه» را در پیش بگیرد: افسران را به محله‌ای با جنایات خشونت‌آمیز پراکنده کنند و شروع به دستگیری مردم و نوشتن بلیط برای نشان دادن «تحمل صفر» کنند. آن استراتژی دیگر کارساز نخواهد بود. برخی از این دستگیری ها شامل نمایش زور می شود که به لطف دوربین های تلفن همراه، در رسانه های اجتماعی به پایان می رسد. مهمتر از آن، تهیه بلیط و مزاحمت شهروندان قانونمند برای راه رفتن یا نوشیدن آبجو در گوشه خیابان، جامعه را علیه پلیس تبدیل می کند و پلیس برای حل جرایم به اعتماد جامعه و کمک شاهدان نیاز دارد.

خدایا لطف کردی به همین دلیل خراب است

مردم در جوامع جنایت‌زده نمی‌گویند که می‌خواهند پول پلیس را کاهش دهند یا لغو کنند. آنها خواهان پلیس بهتر و پاسخگوتر هستند. که با آموزش بهتر شروع می شود. در حالی که افسران نظامی چهار سال در مؤسسه ای مانند وست پوینت یا آکادمی نیروی دریایی آموزش می بینند، افسران پلیس به طور متوسط ​​20 هفته در آکادمی خود می گذرانند که اغلب با چند ماه آموزش میدانی پس از آن. تورهای نظامی در وظیفه فعال عموماً شامل اقلیتی از زمان یک افسر شغلی است. بسیاری از افسران گشت تقریباً تمام دوران حرفه ای خود را به کار می گذرانند. آموزش در حین شغلی اغلب گذرا است: برای مثال، کالیفرنیا از افسران می خواهد که هر دو سال یکبار فقط چهار ساعت آموزش استفاده از زور را انجام دهند.

استانداردهای ملی آموزشی وجود ندارد، عمدتاً به این دلیل که نیروهای پلیس آمریکا، برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر، غیرمتمرکز هستند و در سطح ایالتی و محلی اداره می شوند. اما آموزش بهتر مستلزم پول بیشتری است، هم برای هزینه های مستقیم آن و هم برای اطمینان از اینکه نیروها افسران فعال کافی برای پوشش آموزش دیده ها دارند.

ممکن است فروش سختی باشد. سیاستمداران چپ‌گرا که نسبت به پلیس بدبین هستند، ممکن است تمایلی به آموزش نحوه استفاده مؤثرتر از خشونت به افسران نداشته باشند، حتی اگر در درازمدت می‌تواند جان انسان‌ها را نجات دهد. مطالعه‌ای که اخیراً در کمبریج (ماساچوست)، هیوستون و توسان انجام شد، نشان داد که افسران آموزش‌دیده، جرایم را در کانون‌های جرم و جنایت بهتر از افسرانی که آموزش استاندارد پلیس را دیده‌اند، کاهش می‌دهند.

اما مهمترین کاری که پلیس می تواند برای کاهش میزان جرایم خشن انجام دهد، دستگیری مجرمان خشن بیشتر است. در سطح ملی، بیش از نیمی از قتل ها، و کمتر از نیمی از جنایات خشونت آمیز دیگر، حل نشده باقی می مانند (نمودار را ببینید). در مقابل، بیش از 95 درصد از قتل ها در کره جنوبی و ژاپن، و همچنین 80 درصد در سوئد، 87 درصد در سوئیس و 98 درصد در فنلاند حل شده است.

برخی از بخش‌ها، با درک این موضوع که حل قتل‌ها اغلب مستلزم بررسی حجم عظیمی از داده‌ها است، شروع به استخدام تحلیل‌گران داده غیرنظامی کرده‌اند که در حالی که کارآگاهان قتل با شاهدان صحبت می‌کنند و سرنخ‌ها را تعقیب می‌کنند، ردپای دیجیتالی را جستجو می‌کنند. دیگران منابع تحقیقی را به جای واکنش ساده به جنایات پس از وقوع، بر مکان‌ها متمرکز کرده‌اند – مشکل معمولاً در مناطق جغرافیایی بسیار کوچک رخ می‌دهد.

هر مسیری را که بخش‌ها انتخاب کنند، باید افراد بیشتری را برای پیمودن آن استخدام کنند. این امر مستلزم جوانانی است که پلیس را شغلی مطلوب و شرافتمندانه می دانند. و سیاستمداران، به ویژه در شهرهای بزرگ و لیبرال، باید بدانند که پلیس نقش اساسی در حفظ امنیت عمومی دارد.

این مانع از پاسخگویی پلیس نیست. جیکوب فری، شهردار مینیاپولیس، می‌گوید که افسران «نیاز به دریافت حقوق بیشتر، اخراج بیشتر و آموزش بیشتر» دارند: اولین کسانی هستند که افراد خوب را به یک شغل خطرناک و ضروری جذب می‌کنند. دوم برای اطمینان از اینکه کسانی که از نشان های خود سوء استفاده می کنند می توانند خلاص شوند. و آخرین آنها را موثر نگه می دارد.

پلیس باید نظارت و نظارت بیشتر را بپذیرد. مایکل شلنبرگر، نویسنده و فعالی که در سال 2022 برای فرمانداری کالیفرنیا نامزد شد، استدلال می‌کند که سیاستمداران باید بیش از قول دادن به بودجه پلیس انجام دهند. آنها باید روشن کنند که مانند معلمان و آتش نشانان ارزش دارند. بله، “بازیگران بدی وجود دارند”، اما “این یک حرفه نجیب پر از افرادی است که می خواهند کار درست را انجام دهند.”

با چک و تراز، خبرنامه هفتگی مختص مشترکین ما، که وضعیت دموکراسی آمریکا و مسائلی را که برای رأی دهندگان مهم است بررسی می کند، در صدر سیاست آمریکا باشید.