هفته Bagehot – درباره انگلیس فراتر از Brexit و آینده محافظه کاری | دفتر Bagehot

ستون نویس ما در مورد آشفتگی حزب محافظه کار تأمل می کند

سیاست انگلیس
دفتر Bagehot

پیام END-AUSTERITY مطمئناً به مرکز مطالعات سیاست (CPS) رسیده است. در 10 ژوئن ، CPS “بریتانیا فراتر از Brexit” را راه اندازی کرد ، مجموعه جدیدی از مقاله ها که توسط جورج فریمن ویرایش شده و بیشتر محصولات آن توسط سایر نمایندگان مجلس از نمایندگان مجلس 2010 نوشته شده است. CPS بزرگترین اتاق در خیابان 1 جورج را استخدام کرد – سالنی وسیع که با رنگ طلا و پرتره هایی از ویکتوریایی های ریش دار تزئین شده بود – و نه تنها ساندویچ های مناسب بلکه مهمانی های شامپاین و کرم و توت فرنگی را نیز به مهمانان ارائه می داد. چندین نامزد رهبری مانند ساجد جاوید و دومینیک راعب سخنرانی کردند. پنی موردانت مثل یک مرغ مادر چسبیده بود (من تعجب می کنم که آیا تصمیم او برای شرکت در این انتخابات رهبری ثابت می کند که وی منطقی ترین عضو کلاس 2010 است). آقای فریمن ادعاهای بزرگی کرد که کتاب وی “محافظه کاری جدید برای نسل جدید” و ابزارهای فکری مورد نیاز حزب برای مبارزه با چپگرایان در حال احیا را فراهم می کند.

اشتیاق او عفونی است. اما او بیش از حد ادعا می کند. کتاب او بیش از یک قرص ویاگرا قادر به احیای یک فلسفه محافظه کار برجسته است ، تخم مرغ یک فرد درمانی است ، چه برسد به یک نارنجک دستی که مقر آن در Corbynism باشد. آقای فریمن در مقدمه خود به درستی استدلال می کند که حزب محافظه کار با بحرانی به همان بزرگی روبرو است که در سالهای 1848 ، 1901 و 1945 با آن روبرو بود. دوران سیاسی ایجاد شده توسط تاچریسم به دلیل آشکارترین نظم مالی در حال فروپاشی است به این واقعیت که تاچریسم هیچ راه حل واضحی برای مشکلات فوری مانند قطارهای مسافرتی بیش از حد شلوغ ارائه نمی دهد. مشارکت کنندگان مختلف همچنین با موضوعاتی که اصولگرایان از آنها طفره رفته اند ، مانند اهمیت تحول واگذاری مقابله می کنند.

با این وجود بیشتر کتاب نشان می دهد که سوخت گیری فکری برای یک حزب در حالی که هنوز در دولت است دشوار است. فصل مت هانكوك ، دبیر بهداشت ، به طرز حیرت انگیزی بد است: ستایش قابل پیش بینی ستایش از نوآوری در فن آوری ، كه از نمونه های جالب بی بهره است و در كلیشه های كلیشه ای نوشته شده است. (یکی از مطالب خوانده شده توری با اسید اظهار داشت که بد بودن این فصل ثابت کرد که نگارش آن به جای یک دستیار توسط نویسنده ادعای آن انجام شده است.) به طور کلی این کتاب از بحث مفصلی درباره موضوعاتی مانند مراقبت های اجتماعی عاری است. (مسئله ای که حزب را در انتخابات گذشته به قتل رساند) یا اصلاحات شرکت ها. به طور کلی حزب محافظه کار اگر بخواهد یک پرونده قانع کننده علیه یک حزب چپگرای افراطی احیاگر دوباره احیا کند ، باید کارهای خیلی بهتر از این را انجام دهد.

****

یک بسته جلد عالی در این هفته دولتمرد جدید در “بسته شدن ذهن محافظه کار” (با قول آینده بیشتر!). رابرت ساندرز استدلال می کند که حزب محافظه کار همیشه بیش از آنکه دوست داشته باشد یک حزب عقاید بوده است: تجدید حیات این حزب در دهه 1940 و به ویژه در دهه 1980 به دلیل تمایل به پذیرش تفکر جدید رادیکال در مورد بنیادهای اساسی جامعه ایجاد شد . اما اکنون به جای ایده ها ، حزب چیزی جز یک ایدئولوژی کامیکازی (“Brexit or bust”) و ایمان پوچ به بازارها و فناوری ندارد (نگاه کنید به بالا). ترزا می یک منطقه بدون ایده بود (او را با لرد سالزبری یا آرتور بالفور مقایسه کنید). بوریس جانسون ، جانشین کاملاً مشخص او ، علی رغم توانایی در نقل قول برچسب های لاتین ، دیگر روشنفکر نیست. چند متفکر جالب در این حزب وجود دارد مانند جسی نورمن و روری استوارت (هر دو ، به طور نگران کننده ای ، قدیمی اتونی ها) اما این حزب بیشتر حزب گاوین ویلیامسون ، فروشنده سابق شومینه است که به عدم علاقه خود به نظریه سیاسی می بالد ، مهمانی این “مردان خواندن” عجیب و غریب است.

نکته به خوبی بیان شده است. اما آیا نمی توان به همان اندازه در مورد ذهن لیبرال یا ذهن کارگر – یا شاید به طور کلی ذهن غربی استفاده کرد؟ لیبرالیسم بلر-کامرون-کلینتون که در دهه 1990 و اوایل دهه 2000 بر سیاست مسلط بود ، تمام شده است. این لیبرالیسم بر یک فرمول ساده تکیه داشت: به سادگی لیبرالیسم اجتماعی را به لیبرالیسم اقتصادی اضافه کنید و شما ترکیبات یک جامعه خوب را دارید. ناظران حادتر سیاست همیشه می دانستند که این خیلی درست است که واقعیت نداشته باشد: کتاب “تناقضات فرهنگی سرمایه داری” دانیل بل نشان داد که لیبرالیسم سوسیالیستی توانایی تخریب سرمایه اخلاقی را دارد که اساس لیبرالیسم اقتصادی را تشکیل می دهد.

اما طی چند سال گذشته ما یاد گرفته ایم که اگر هر چیزی آقای بل تناقضات موضع را دست کم می گرفت. بزرگترین مشکلاتی که در حال حاضر بیشتر جوامع سرمایه داری با آن روبرو هستند ناشی از افراط در هر دو شکل لیبرالیسم است. افراط در لیبرالیسم اقتصادی به ما شرکتهای عظیم الجثه ای را داده است که در حال شکستن رقابت هستند و در مورد شرکتهای اینترنتی ، یک شکل شوم از سرمایه داری نظارتی را توسعه می دهند. افراط در لیبرالیسم اجتماعی اشکال مختلفی از فروپاشی اجتماعی را در اختیار ما قرار داده است که می تواند در شدیدترین حالت در آمریکا دیده شود: اپیدمی داروها ، به ویژه مواد افیونی ؛ میلیون ها مردی که از نیروی کار خارج شده و به زندگی با جرم خفیف و تماشای تلویزیون روی آورده اند. بی انصافی است که این مشکلات را فقط به گردن لیبرالیسم اجتماعی بیندازیم. آنها ارتباط زیادی با تخریب مشاغل تولیدی و میراث برده داری دارند. اما لیبرالیسم اجتماعی به وضوح ارتباطی با آن دارد: روشن شدن ممنوعیت های رفتار خود تخریبی ، مردم را به تصمیم گیری سوق می دهد که در طولانی مدت ، می تواند آنها را به اعتیاد به مواد مخدر یا فاقد مهارت یا انضباط شخصی تبدیل کند. اعضای سازنده جامعه. مثال نهایی شکست لیبرالیسم مضاعف ، سانفرانسیسکو است ، جایی که صدها معتاد بی خانمان در خیابان ها زندگی می کنند – و در آنجا میلیاردرهای فناوری و میلیاردرها مجبورند که با رفتن به سمت جدیدترین سوشی های مرسوم ، از تعداد زیادی مدفوع انسانی طفره بروند. مشترک

سپس ذهن کارگر وجود دارد. حزب کارگر نه با تلاش برای تولید سنتز مترقی جدید بلکه با پذیرفتن دوباره یکی از خون آلودترین ایدئولوژی های قرن بیستم به فروپاشی نئولیبرالیسم پاسخ داده است. جرمی کوربین – مردی که ترزا می را مانند یک روشنفکر جلوه می دهد – خود را با مارکسیست های تندرو مانند اندرو موری و سئوماس میلن محاصره کرده است که با تحصیلات در مدارس دولتی ، تعصب سکولار و اشتیاق به دعوا در حزب ، مستقیماً از صفحات “همسفران” اثر دیوید كوته. جان مک دونل ، صدراعظم سایه ، به وضوح یکی از باهوش ترین افراد پارلمان است ، اشتهایی برای حمایت از تروتسکیسم خود با ایده های گرفته شده از سنت های دیگر ، به ویژه سنت تعاونی ، و توانایی استفاده از ایده های جدید (مانند استفاده از 10 ٪ سهام در مالکیت عمومی) برای تأمین اهداف قدیمی. اما این واقعیت که او یک پیاده روی بسیار نیرومند است نباید ما را نسبت به این حقیقت که او در مسیری اشتباه قدم می گذارد و سعی دارد کشور خود را از صخره ای هدایت کند ، کور کند. در حالی که این گروه مسئول است ، ذهن کارگر نه به اندازه مرده بسته است.

****

دولتمرد جدید بسته جلد ، کم و بیش همزمان با انتشار مجسمه جلوه جدید جورج ویل است ، یک مطالعه 640 صفحه ای درباره محافظه کاری به نام “حساسیت محافظه کار” (آقای ویل می گوید که “حساسیت” را به جای “ذهن” انتخاب کرد زیرا “ذهن” در حال حاضر توسط راسل کرک گرفته شد). “حساسیت محافظه کارانه” – سیل جذابیت های فلسفی درباره سنت های محافظه کارانه بزرگ آمریکایی و اروپایی – اثبات این است که حداقل یک ذهن محافظه کار هنوز باز است. آقای ویل هنوز هم توانایی رقابات خود را در ترکیب تفکر بالا و توانایی زیرک برای درک سیاست های روزمره آمریکا دارد. استقبال از کتاب همچنین گواهی بر این است که فقط ذهن محافظه کار بسته نشده است: وقتی اخیراً ، به عنوان یک دانش آموخته پرینستون ، به جمعی از دانشجویان پرینستون خطاب کرد ، این کودکان دارای امتیاز تصمیم گرفتند که به خاطر گناهان گوناگون روشنفکرانه ناشناخته ، به او پشت کنند. اما کتاب آقای ویل همچنین به طور غیرمستقیم از تز بسته شدن ذهن محافظه کار حمایت می کند: فکر کردن در مورد محافظه کاران جوان “جنبش” عصبانی امروز که پنجاه سال در روزنامه نگاری زنده مانده اند ، همانطور که آقای ویل زندگی می کند و هنوز هم به اندازه کافی بگویید برای تولید یک کتاب بزرگ در 78.

از این محتوا استفاده مجدد کنیدپروژه اعتماد