لکسینگتون – ترامپ و ترامپیسم | ایالات متحده

منT تبدیل شده است کلیشه ای از تحریریه لیبرال برای تقاضای رد رای دهندگان از پلتفرم پوپولیست دونالد ترامپ و همچنین شخص رئیس جمهور. هر کجا که رأی نهایی بلند شود ، بحث کردن در مورد آنها دشوار خواهد بود.

در زمان نگارش این مقاله ، آقای ترامپ در تلاش بود تا با دومین بالاترین آرا ثبت شده ، نامزد مجدد خود را از دست بدهد. به نظر می رسید او این موفقیت را عمدتاً با نشان دادن مشخص ترین قسمت های ائتلاف خود در حال تحقق یافت. به ویژه مردان طبقه کارگر سفیدپوست ، جمهوریخواهان را در مناطقی که در سال 2016 برای آنها تصاحب کرد ، تقویت کردند. شهرستان ماهونینگ در اوهایو – که تحت سلطه یانگستون سخت گیر است ، و نویسنده شما از سایت های ساختمانی خود در آن بازدید می کرد – به جمهوری خواه رفت برای اولین بار از سال 1972 است.

سخنان پوپولیستی رئیس جمهور – سرکوب نخبگان و خارجی ها ، طعمه های نژادی وی – همچنین به طور کلی کمتر از انتظار دموکرات ها بود. حمایت سپر از آمریکایی های کوبایی در فلوریدا و آمریکایی های مکزیکی در جنوب تگزاس باعث شد آقای ترامپ بیش از دو برابر حاشیه پیروزی خود در ایالت اول را از بین ببرد و رویاهای دموکرات ها برای کسب دومین کشور را از بین ببرد. نظرسنجی ها نشان می دهد او سهم خود را در حمایت از همه گروه ها به جز مردان سفیدپوست افزایش داده است. اگر این درست باشد ، دموکرات ها عمدتا از طریق تلاش برای بهبود مشارکت در انتخابات پیروز شدند ، نه با جلب نظر رای دهندگان از آقای ترامپ.

و این ، برای یادآوری ، پس از یک کارزار انتخاباتی بود که رئیس جمهور در بدترین حالت خود را نشان می داد. او در میان یک بیماری همه گیر مرگبار ، متخصصان بهداشت عمومی را مورد تمسخر قرار داد و حریف خود را به دلیل پیروی از توصیه های آنها مورد تمسخر قرار داد. وی با حمایت سر از یک تئوری توطئه حمایت کرد که معتقد است دموکراتها کودک شیطان پرست هستند. او کامالا هریس – سیاه پوست ، زن ، همسر جو بایدن – را “هیولا” خواند. درک اینکه چرا مخالفان آقای ترامپ نتایج را بسیار نزدیک می دانند دشوار نیست. با این حال امیدهای آنها برای انکار کامل ، که توسط یک مقدار هوبری و همچنین نظرسنجی های پوسیده تشویق شده است ، غیرواقعی به نظر می رسد.

پوپولیست های ملی گرای معاصر – مانند آندره دودا در لهستان یا ویکتور اوربان در مجارستان – و روسای جمهور آمریکا به طور یکسان تمایل به پیروزی در انتخابات مجدد دارند. با این معیار ، صرفاً جابجایی آقای ترامپ نشان دهنده یک دستاورد است. و لازم به ذکر است که پیام مبارزات انتخاباتی آقای بایدن تقریباً کاملاً به اهمیت حیاتی انجام دقیقاً چنین کاری اختصاص داشت. اگر نتیجه رد قاطعانه آقای ترامپ نبود ، با این وجود به نظر می رسد رد بوده است.

برای کسانی که نگران مقاومت در برابر فشار عوام گرایی آقای ترامپ هستند ، همچنین باید توجه داشت که کاملا مشخص نیست که چیست. پس از پیروزی وی در سال 2016 ، ترامپیسم مانند یک فراخوان برای مصیبت دیدگان اقتصادی به نظر می رسید. آقای ترامپ با ادعای ساخت “بزرگترین اقتصاد تاریخ کشور ما” با این کمپین مبارزه کرد. آمیزه ای از انزوا طلبی ، تمسخر گرایی ، شعارهای ساده لوحانه ، اقتدارگرایی تا حدی عملکردی ، کاهش مالیات شرکت ها و کیش شخصیت ، ترامپیسم همان چیزی است که رئیس جمهور می گوید. هیچ کس این مسئله را نسبت به اقلیت کوچک جمهوری خواه – از جمله سناتورهای تام کاتن و مارکو روبیو – که سعی در تبدیل حزب به وسیله نقلیه واقعی نگرانی های طبقه کارگر آقای ترامپ دارند ، ناامیدکننده تر می داند. مسلماً او بدین ترتیب به عنوان مانع اصلی جنبش محافظه کارانه ای که از وی الهام گرفته است ، ظاهر شده است.

اگر طرفداران ناامید در پی او او را تحمیل کنند ، تأثیر او ممکن است پایدار باشد. آقای روبیو و بقیه درک می کنند که حزب قبل از ترامپ از هواداران اصلی خود جدا شده است. و رئیس جمهور حمایت از سیاست و سیاستهای دیگری را که آنها دوست دارند عادی کرده است. اما هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم جانشین پوپولیست آقای ترامپ با طعمه های نژادی و اراذل و اوباش پابرجا خواهد ماند – یا حداقل اگر این کار را انجام دهد ، به راحتی از پس آن برمی آید. عجیب دیگر رئیس جمهور این است که چگونه رأی دهندگانی که به طور معمول از چنین رفتارهای ناپسند چشم پوشی می کنند ، به او پاس می دهند. آقای ترامپ ، 40 سال مشهور دهان بلند ، از این نظر یک سیاست سیاسی است.

این باید برای منتقدان او در هر دو حزب تا حدودی اطمینان بخش باشد. آقای ترامپ حق را دگرگون کرده است – اما تأثیر او ممکن است کمتر از آنچه این نتایج نشان می دهد پایدار باشد. در یک محیط دو قطبی ، آنها احتمالاً کمتر از آنچه که به نظر می رسد ، مورد تأیید وی هستند. رتبه پایین تایید وی نشان می دهد که وی بار دیگر مورد حمایت جمهوری خواهانی قرار گرفته است که از وی بیزارند ، اما تحمل رای دادن به گزینه دیگر را ندارند. منطق چنین حزب گرایی بیش از حد این است که ، هنگامی که او از دفتر خارج شد ، بسیاری از جمهوری خواهان وفاداری خود را به یک رهبر جدید تغییر می دهند ، و به نوبه خود تحت تأثیر او قرار می گیرند.

با این حال هنوز در حکم انتخابات جای بسیاری وجود دارد که مخالفان ترامپیسم را نگران کند. مهمتر از همه ، موفقیت رئیس جمهور در گسترش ائتلاف خود به نقاط ضعف آنها اشاره دارد. دموکراتها احتمالاً از این برداشت خواهند کرد که آنها باید پیامی اقتصادی بهتر به اسپانیایی زبانها ارائه می دادند و فعالیتهای تبلیغاتی بیشتری را در میان آنها انجام می دادند. آنها این را بعد از اکثر انتخابات می گویند. با این حال ، پس از یک مبارزات انتخاباتی که تقریباً به طور کامل توسط حزب گرایی منفی اداره می شود ، دموکرات ها باید بیشتر فکر کنند که چگونه ممکن است پایگاه پرچمدار غیر سفید خود را دفع کنند.

قطبی پوپولیستی

آمریکایی های کوبایی با سوسیالیسم خصومت دارند ، برچسبی که چپ دمکرات با افتخار از آن استفاده می کند. مکزیکی-آمریکایی ها نسبت به دموکرات ها کمتر به سخنان ضد مهاجرتی آقای ترامپ اهمیت می دهند – در برابر شواهد زیادی که بر خلاف آن ثابت می شود – همچنان در باور باقی مانده اند. اسپانیایی تبارها که یک جامعه متحرک و رو به بالا هستند ، به طور کلی خود را اقلیت سرکوب شده ای نمی دانند که چپ از آنها به عنوان نام می برد. دموکراتها گزینه معتبری برای عوام گرایی راستگرا نخواهند بود ، مگر اینکه چنین خطاهایی را اصلاح کنند و جذابیت خود را گسترش دهند.

در شرایط قطبی کنونی ، هر چیزی کمتر از کنترل کامل دولت ، دستورالعمل بن بست و نارضایتی است. این شرایط توانمندسازی آقای ترامپ بود. بنابراین به سختی می توان جشن گرفت که به نظر می رسد آمریکا به سمت دوره دیگری از دولت های تقسیم شده پیش برود.

این مقاله در بخش چاپ ایالات متحده تحت عنوان “ترامپ و ترامپیسم” چاپ شده است

از این محتوا استفاده مجدد کنیدپروژه اعتماد