سخنرانی تونی بلر در مورد Brexit در صبح روز 17 فوریه طوفان قابل تمسخر قابل پیش بینی را به خود جلب کرد. امروز نخست وزیر سابق به عنوان نوعی آزمون Rorschach برای هر آنچه بیننده را عصبانی می کند ، عمل می کند: در سمت چپ او طرفدار سرمایه داری و جنگ در بازار آزاد است ، در سمت راست او به عنوان یک انترناسیونالیسم ابر کلان شهر ، برای برخی از همکاران سابق خود بیانگر چگونگی تأمین امنیت میراث سیاسی شخص پس از ترک سیاست نیست. در مناطقی از وست مینستر و خیابان فلیت ، اظهار نظرهای ظریف در مورد آقای بلر با ترکیبی از اختلاف نظر و نارضایتی مانند سفارش گوشت گوساله در یک رستوران وگان روبرو می شود.
برای اطمینان ، برخی از انتقادات معتبر است. آقای بلر ریاست مقدمات بحران مالی و اقتصادی انگلیس و عدم موفقیت در دوره پس از حمله به عراق را بر عهده داشت. نسیم جهانی او با ترویج کره زمین و طرفداری از جهانی سازی با روحیه حاکم در میان رأی دهندگان در بیشتر مناطق غرب درگیر است. فعالیتهای تجاری وی از زمان ترک داونینگ استریت (ده سال پیش در ژوئن امسال ، باور کنید یا نه) به اعتبار داخلی وی لطمه اساسی وارد کرده است.
شرم آور همه اینها این است که چیزهای زیادی را که آقای بلر گفت که ارزش توجه به آنها را دارد از بین می برد. او ممکن است مدتی از سیاست انگلیس دور باشد – این لهجه میانه آتلانتیک دروغ نیست – اما همچنان موفق ترین سیاستمدار انگلیس در دو دهه گذشته است. برای خواندن برخی از منتقدان او تصور می کنید که سوابق وی ، رهبری یک حزب غیرقابل انتخاب قبلاً به سه پیروزی قدرتمند در انتخابات ، با لوای خالص یا طلسم کردن نوعی از رای دهندگان که معمولاً به او رأی نمی دهند ، حاصل شده است. به آرامی زمزمه کنید ، اما شاید نخست وزیر سابق یک استراتژیست بهتر ، متفکر و مجری گسترده تر از آنچه این تفاسیر کودک اجازه می دهد باشد.
این در سخنرانی امروز صبح او رخ داد. شما نمی توانید آن را از اسپاسم آپوپلکسی Brexiteer مروارید گیر (“چگونه جرات می کند ؟!”) بدانید ، اما پیام آقای بلر ضد دموکراتیک نبود. کاملا مخالف. وی اذعان داشت: “بله ، مردم انگلیس به خروج از اروپا رای دادند.” “و من موافقم که خواست مردم باید غالب باشد. من می پذیرم که اشتهای گسترده ای برای تفکر مجدد وجود ندارد. ” واقعاً عجیب است که این را به عنوان انکار یا فراخوانی برای خلاص شدن خلاصه نتیجه همه پرسی بخوانید. در عوض آقای بلر واقعیت ها و تضادهایی را که رهبران سیاسی امروز ترجیح می دهند زیر فرش جارو کنند یا فقط به آنها مبهم می گویند ، صریح ، دقیق و صریح بیان کرد: مردم “بدون آگاهی از شرایط کامل” به Brexit رأی دادند. اجرای آن سایر اولویت های عمومی ، مانند خدمات بهداشتی ، ظرفیت دولت و پول نقد را گرسنه خواهد کرد. اتحادیه را به خطر می اندازد. رای دهندگان ممکن است نظرات خود را تغییر دهند. این حق آنهاست اگر سیاستمداران فکر کنند این کشور مرتکب اشتباه بزرگی می شود ، بستگی به این قضیه دارد.
این خشم و عصبانیت که این نکات به وجود آورده اند ، تلویحی ناپسند است که مورد پسند خودکامه هاست ، اینکه سعی در تغییر آرا the رای دهندگان از طریق استدلال مستدل ، نادیده گرفتن قضاوت های قبلی انتخاباتی آن است. تبلیغ کنندگان رئیس جمهور ترکیه در آنکارا می گویند: “اردوغان توسط مردم انتخاب شد ، بنابراین انتقاد از او به معنای حمایت و بی احترامی به مردم است.” پاکسازان Brexit در لندن می گویند: “مردم به Brexit رأی دادند ، بنابراین انتقاد از آن به معنای حمایت و بی احترامی به مردم است” (به اندازه کافی جالب ، سهم آراos مناسب در هر دو مورد 52٪ بود). پاسخ صحیح به مغالطه همیشه این است: “اگر واقعاً به استدلال های خود و قضاوت رای دهندگان اعتماد دارید ، چرا وقتی مخالفان شما سعی در تغییر عقیده دارند ، بخار و داغدار می شویم؟” اگر نتیجه همه پرسی متفاوت بود ، این واقعیت درست بود ، به همین دلیل است که من پیش از 23 ژوئن استدلال کردم که اگر مبارزات انتخاباتی Remain پیروز شد ، باید ادامه دهد و به پرونده خود پاسخ دهد و به چالش های جدید پاسخ دهد. از این گذشته ، همه پرسی ها اغلب بحث هایی را که هدفشان حل و فصل است ، تشدید می کند.
منصفانه ترین مخالفت با گیم بیت آقای بلر از طرف باقی مانده های شدید صورت می گیرد که می ترسند چنین مداخلات قطبی ، برنده شدن در دادرسی را برای آنها دشوارتر کند. همدردی به آسانی امکان پذیر است: اگر می خواهید در شرایطی تغییر حالت دهید که Brexit را تغییر دهید یا وقتی یک سال یا بیشتر تغییر حالت عمومی می دهد ، اکنون به همان اندازه اعتراف نمی کنید. در عوض شما با نظر رای دهندگان همسو هستید و اجازه می دهید مواضع عمومی شما در یک قدم با آن پیشرفت کنند.
اما منطق موجود در این مورد – استدلال های طرفدار اروپایی برای موفقیت باید متواضعانه ، خوداثربخش و بیش از همه منفعل باشد – سابقه خوبی ندارد. این پس زمینه برای همه پرسی ، مبارزات انتخاباتی شکست خورده Remain و تلاش های بعدی برای برانگیختن انگلیس به سمت Brexit نرم بود. دیوید کامرون احساس کرد تنها راه برای مهار مسئله اروپا ، دادن امتیازات نیمه منظم و گام به گام به جای مقابله با Euroscepticism است. این رویکرد با تعهد او در همه پرسی در سال 2013 به اوج خود رسید و مبارزات انتخاباتی “بیش از حد ترسناک” را ادامه داد تا بتواند مورد مثبت تعامل انگلیس در اروپا را ایجاد کند: برچسب “ترس پروژه” به یک دلیل گیر کرده بود. از زمان شکست آنها ، طرفداران بسیاری از اروپایی ها مرتباً امتیازات خود را اعلام کردند: هیچ دومین رفراندوم ، پایان دادن به آزادی حرکت ، رفاه و آینده اتحادیه به عنوان اولویت های اصلی. نتیجه این یک Brexit نبوده که نظرات 48٪ و 52٪ را متعادل کند بلکه سخت ترین گزینه Brexits سخت است: “Brexit به هر قیمتی” ، همانطور که آقای بلر به درستی گفت. پس از ده سال که این مارک سازنده بی پایان و سازنده طرفدار اروپایی گرایی در انگلیس شکست را به وجود آورده است ، پیشنهاد تغییر استراتژی از سوی نخست وزیر سابق به سختی منطقی است.
سوال این است: آیا آقای بلر چهره درستی است؟ در اینجا Remainers ناامید یک نکته دارند. انصافاً یا نه ، او شخصیتی تفرقه انداز است. علاوه بر این ، او یکی از افراد دور است. سخنرانی او در محیط نرم و کنترل شده دفتر مرکزی بلومبرگ انجام شد. زمینه ای عجیب برای راه اندازی یک کارزار اقناع با هدف رأی دهندگان دور از شهر لندن ، که بسیاری از آنها از ثروت درخشان آن کینه دارند. دیگر مداخلات اخیر آقای بلر در سیاست انگلیس نیز مشابه بوده است: سخنرانی هایی که در انگلیس بین سفر به نقاط دوردست کره زمین انجام می شد ، ظاهراً در ارتفاع 40 هزار پایی نوشته شده و بنابراین ، علیرغم استدلال های زیركانه آنها ، توسط هاله ای از انحراف مانع می شود.
که نخست وزیر سابق را در یک چنگال در جاده قرار می دهد. در هر صورت او می تواند از صحنه توجه سیاسی عقب نشینی کند ، و اجازه دهد شخصیت های عمومی تازه حمل و نقل و بار کمتر دعوت او از رای دهندگان را “به پا خیزند” در برابر هزینه ها و جابجایی های Brexit. یا اگر او واقعاً بخواهد تجربه و مهارت فوق العاده خود را در این کار به ارمغان بیاورد ، می تواند به سنگرها بپیوندد و یک بار دیگر به یک شرکت کننده کامل در رقابت سیاسی داخلی انگلیس تبدیل شود: پیوستن به غوغا به گونه ای که به تدریج چهره عمومی خود را بازسازی کند ، برای جذب مجدد اعتبار (هرچند کینه) برنده می شود و زمینه تغییر مسیر Brexit ، هفته به هفته ، جنگ به جنگ را فراهم می کند. در عمل به معنای سر به سر کردن با منتقدان خود است: حضور در زمان س Questionال ، میزبانی از تلفن های رادیویی ، تیراندازی از لگن در مصاحبه های تلویزیونی و در شبکه های اجتماعی ، حضور در رویدادهای تالار شهر ، سفر در سراسر کشور ملاقات با افرادی که رأی داده اند برای Brexit. به عبارت دیگر ، از سرگیری رابطه او با مردم انگلیس. بیایید رک و پوست کنده بگویم: او در این روند سونامی سو abuse استفاده شخصی و اهانت رسانه ای را انجام می داد. امتیازات وی زیرزمینی است و در وست مینستر به عنوان یک واقعیت تلقی می شود که اعتبار وی نجات ناپذیر است. اما برخی از “واقعیت های” سیاسی توسط زمان و رویدادها فرسایش می یابند: انتخاب ناپذیری توری ها ، نابودی حزب لیبرال دموکرات پس از ائتلاف ، عدم امکان رای گیری برای Brexit. شاید عقاید ستیزی آقای بلر نیز بتواند به همین منوال پیش برود.
با این حال می ترسم که او گزینه سوم بهترین را انتخاب کند: انتخاب قاطعانه هیچ یک از این دو روش و در عوض تلاش برای سازش میان آنها. او پول زیادی را در یک مituteسسه سیاسی براق اما کمی اخروی قرار خواهد داد ، گاه به گاه در مکانهای تحت مدیریت صحنه سخنرانی خواهد کرد ، برای مقالات صفحه گسترده گزینه هایی می نویسد ، شاید حتی از نامزدهای سیاسی حمایت کند. او به اندازه کافی درگیر سیاست خواهد شد تا مسئولیت سایر طرفداران اروپایی ها و لیبرال ها باشد ، اما برای تغییر برداشت های عمومی و شاید تبدیل شدن به یک دارایی برای آنها ، خیلی فراتر از معرکه شناور خواهد بود. او می تواند عقب برود یا قدم به جلو بگذارد. اما استاد قدیمی مثلث سازی در وسط هیچ شانسی نخواهد داشت.