تا کنون کنفرانس سالانه حزب کارگر بسیار متعلق به جان مک دانل بوده است. صدراعظم سایه نه تنها سخنرانی سخنرانی امروز در سالن اصلی را بر عهده داشت. او در رسانه ها و حاشیه ها همه جا حضور داشته است. این همان است که باید باشد. آقای مک دانلل نزدیکترین مورد حزب کارگر را به یک ایده جدید رادیکال ارائه کرده است: مجبور کردن شرکتها به کارگران خود سهامی با ارزش 10٪ از کل سهام.
سخنرانی بزرگ آقای مک دانل به سختی یک پیروزی بلاغی بود. صدای او شروع به شکست می کرد (او اشتباه ترزا می را در مصاحبه های زیاد در روز بزرگ خود تکرار کرده بود ، اما بدون عواقب فاجعه بار آن). وی با ستایش جرمی کوربین برای ایستادن در برابر “حملات” مطبوعاتی بر ضد یهودستیزی ، طلسم فشارهای مطبوعاتی به سبک ترامپ را درگیر کرد. او مسئله Brexit را فقط برای گفتن هیچ چیز دیگری به جز اینکه حزب کارگر خواهان یک انتخابات عمومی است (“اجرای آن را” تحسین های قابل پیش بینی برانگیخته) مطرح کرد. او تا پایان انرژی خود را تمام کرد. اما این بینش ما را از نحوه نگاه مردی که می تواند به راحتی صدر اعظم دارنده انگلیس در جهان باشد ، به ما می دهد.
و بدون شک جسورانه بود. در کنفرانس سال گذشته آقای مک دانل در نقش مدیر-مسئول بانک خود بود: به ما اعتماد کنید تا اقتصاد را بهتر از سایر کشورها اداره کنیم. امسال او تلاش نکرد تا مقیاس جاه طلبی خود را برای تغییر توازن قدرت از سرمایه داران به کارگران پنهان کند. وی اصرار داشت که “هرچه اختلال بزرگتر به ارث ببریم ، باید رادیکال تر باشیم” ، و لیستی کاملاً جامع از آنچه ممکن است برای پاکسازی خرابکاری انجام شود ، ارائه داد. حزب کارگر به وضوح نه تنها معتقد است که ممکن است در انتخابات بعدی پیروز شود بلکه ممکن است یک دستور کار گسترده را بدست آورد.
ارکان مک دونلیسم “مالکیت عمومی” و “دموکراتیک سازی” است. آقای مک دانل اشاره کرد که امسال صدمین سالگرد تصویب بند چهار توسط کارگران است (که طرف “مالکیت عمومی وسایل تولید ، توزیع و مبادله” را متعهد می کند). وی اظهار داشت كه تشویق مردم به شدت ابراز می دارد كه این اصل بیش از هر زمان دیگری مطرح است. وی همچنین اظهار داشت که “دموکراسی” در دروازه های کارخانه یا درب دفتر متوقف نمی شود. او خواهان تصویب تمام عیار دموکراسی صنعتی است (که در عمل به معنای آن است که فعالان دیگر همه را خسته می کنند و تسلیم می شوند و سپس “حرکت مرکب” مرموز را می پذیرند ، همانطور که در حزب کارگر اتفاق می افتد). او همچنین می خواهد کارگران یک سوم هیئت مدیره شرکت ها را تشکیل دهند.
آقای مک دانل از این ارتفاعات بلند فرود آمد تا سیاست های خود را برای “برنامه ریزی مجدد سرمایه داری” ترسیم کند. ابزارهای بلانت آشنایی وجود داشت: حداقل 10 پوند حداقل دستمزد. مذاکره جمعی بخشی بستن شکاف دستمزد جنسیتی. اما برخی از ایده های ظریف تر نیز وجود داشت. آقای مک دانل می خواهد خزانه داری را دوباره سیم کشی کند تا آن را از بلوک “اصلاحات مترقی” به عامل بازآفرینی منطقه ای و سرمایه گذاری عمومی تبدیل کند. با نگاهی چشمگیرتر ، او می خواهد شرکت سهامی عام را “سیم پیچ” کند تا همه چیز ، از لعنت کوتاه مدت انگلیس تا خصومت همیشگی بین کارگران و مدیران را حل کند. آقای مک دانل می خواهد شرکتهای “بزرگ” را مجبور کند 10٪ سهام خود را به کارگران خود بدهند. این سهام در یک صندوق جمعی قرار می گیرد که سه کار انجام می دهد: پرداخت حداکثر 500 پوند سود سالانه به کارگران. شخم پول به شرکت و هرگونه پول بیشتر به مأمور مالیات شخم بزنید تا هزینه “سرمایه گذاری اجتماعی” را پرداخت کند.
مشخص نیست که آیا این یک برنده سیاسی است؟ مخاطبان عموماً خسته کننده با بی حوصلگی نسبت به عقاید آقای مک دانل با بی حوصلگی رفتار می کردند. زنی که در مقابل خبرنگار شما نشسته است و با هر ذکر “حرکت ترکیبی” به شدت تشویق می کند ، با مهربانی ساکت ماند. وقتی آقای مک دانلل در مورد ملی کردن آب و برق صحبت کرد ، مخاطبان بسیار خوشحال شدند. طرز فکر پیش فرض اعضای حزب کارگر هنوز همان چیزی است که قبل از تونی بلر وجود داشت: آنچه را که می توانید ملی کنید و سپس “ما” را در مقابل “آنها” در بخش خصوصی قهرمان کنید. از نظر این جهان بینی ، مالکیت مشاغل کارگری فشار من است.
در مورد محاسن عملی ایده های آقای مک دانل چطور؟ بحث جالبی درباره شرکتهایی که به کارگران سهام می دهند وجود دارد. استدلال مخالف بر اساس تنوع است: شما نمی خواهید در شرکتی که حقوق شما را نیز پرداخت می کند سهام داشته باشید. فقط از کارمندان Enron در مورد سهام Enron خود س askال کنید. بحث موافق در مورد انگیزه است: برخی شواهد علمی وجود دارد که نشان می دهد افراد در صورت داشتن سهام مالکیت در شرکت های خود ، بیشتر کار می کنند و کمتر اعتصاب می کنند. مشارکت جان لوئیس از این مدل به خوبی عمل کرده است (اگرچه عملکرد اخیر آن ناامید کننده بوده است).
اما تاکنون اندیشه های آقای مک دانل تا حد عدم مسئولیت پذیری بد کار شده است. طرح صدراعظم سایه در سه آزمون اساسی شکست می خورد. این احترام به حقوق مالکیت قائل نیست – آنچه وی مدافع آن است اساساً سلب مالکیت قابل توجهی از ثروت سهامداران است (کاری که استاد کارشناسی ارشد آقای مک دانل ، کارل مارکس ، “مصادره مالکیت مصادره کنندگان” نامید). این امر باعث ایجاد یک فرار بزرگ سرمایه می شود که به اقتصاد انگلیس (که یکی از جهانی ترین در جهان است) آسیب جدی می رساند در حالی که اطمینان می یابد سهم هایی که به کارگران داده می شود از ارزش رو به کاهش برخوردار خواهد بود. این امر کنترل سهام را به صندوق مالکیت می دهد تا کارمندان. طرح آقای مک دانلل تغییر چندانی در انگیزه های کارمندان ایجاد نمی کند زیرا کارمندان بازپرداخت ناچیزی (500 پوند) دارند و بقیه به مأمور مالیات می پردازند. به نظر می رسد آقای مک دانل بیش از علاقه به تغییر سیم های سرمایه داری به افزایش مالیات شرکت ها (که به راحتی می توانند به خارج از کشور بروند) علاقه مند است. همچنین این احتمال را مطرح می کند که طرح آقای مک دانل به یک نسخه انگلیسی “توانمندسازی سیاه” تبدیل شود که توسط آن دولت افراد کاملاً متصل را برای کنترل صندوق های سرمایه گذاری و اداره شرکت ها منصوب می کند.
آقای مک دانل همچنین نتوانسته است به س toالات مهم پاسخ دهد. ایده های او چگونه برای بنگاه های اقتصادی متعلق به خارج اعمال می شود؟ آیا کارمندان مستقر در انگلیس یک دهم کل سرمایه یک شرکت چند ملیتی را به دست می آورند؟ و اگر چنین است ، آیا شرکت های چند ملیتی معقول بلافاصله عملیات انگلیس خود را تعطیل نمی کنند؟ این ایده برای بنگاه هایی که فقط درصد کمی از کارمندان خود را در انگلیس دارند (مانند ریو تینتو ، BP و HSBC) چگونه اعمال می شود؟ آیا آنها در یک لحظه از بین نخواهند رفت؟ و ایده آقای مک دانل چگونه در مورد شرکت های خارجی با شرکت های تابعه انگلیس صدق می کند؟ آنچه باعث می شود طرح آقای مک دانل بیشتر آزاردهنده باشد این است که راهی بسیار آسان تر برای افزایش مالکیت سهام وجود دارد: ایجاد تخفیف مالیاتی برای جوایز سهام.
آقای مک دانل با ارائه نزدیکترین چیز به ایده واقعی در کنفرانس حزب کارگر شایسته تقدیر است. حیف که خیلی احمقانه است