در روز سه شنبه ، منشی مجلس عوام هشدار داد که هزینه تعمیرات پیشنهادی مجلس نمایندگان حتی بیش از حد تخمین زده شده خواهد بود. مداخله دیوید ناتزلر تازه ترین نشانه نبردهای آینده بود. خبر دیگر ماه گذشته بود که رای گیری مجلس در مورد تعمیرات کاخ وست مینستر دوباره به تأخیر افتاده است. سرانجام نمایندگان مجلس باید چندین تصمیم دشوار بگیرند. برای چه مدت باید خارج شوند؟ این هزینه منطقی چقدر می تواند داشته باشد؟ در چه مرحله ای هزینه کار کاخ غیرقابل قبول می شود؟
مجموعه وسیع ویکتوریا توسط تیمز در وضعیت وحشتناکی قرار دارد. مملو از آزبست است ، بسیاری از شیشه های آن شکسته ، لوله های آن نشت و سیم کشی اسپاگتی مانند آن خطر آتش سوزی است. گزینه اصلی انتقال هر دو مجلس پارلمان ، عوام و لردها برای مدت زمان حداکثر هشت سال است. اگر این کار ادامه یابد ، هزینه تعمیرات 4 میلیارد پوند (5 میلیارد دلار) به اضافه هزینه محل اقامت موقت تخمین زده می شود. یک گزینه پوشش حیاط وزارت بهداشت و استفاده از آن به عنوان اتاق بحث است.
یک گزینه دیگر ، با حمایت برخی از قانون گذاران ، بستن همزمان بخشهایی از کاخ است. اما سیستم های برق ، زهکشی و گرمایشی پرچم دار همه واحدی هستند و باید واقعاً با یک بار تعویض شوند. انجام این کار به صورت تکه ای هزینه ها را به شدت افزایش می دهد. و خطرات امنیتی وجود دارد: نمایندگان مجلس مجبورند در امتداد سنگفرش خارج از کاخ از دفاتر خود به اتاق بایگانی کنند. تخمین زده می شود که روش ذره ذره به 5.7 میلیارد پوند برسد و انجام آن تا سه دهه طول می کشد. اندرو تایری ، رئیس کمیته انتخاب خزانه داری ، به درستی هزینه هر یک از گزینه ها را زیر سوال برده است. برخی زمینه ها: هزینه ساخت غول جدید ترمینال 5 در فرودگاه هیترو 4 میلیارد پوند بود.
باگهوت با آقای تایری موافق است. هزینه های شرم آور است. اما وی که از زیرزمین ها و پشت بام های کاخ بازدید کرده است ، با مقامات پارلمان هم عقیده است. تعمیر ساده ساختمان هزینه زیادی خواهد داشت و ساخت آن به عنوان یک مرکز سیاسی مدرن هزینه بسیار بیشتری خواهد داشت. ستون نویس شما راه حل بهتری دارد: انتقال پایتخت انگلیس از لندن به منچستر. این پیشنهاد از نقطه ای شروع می شود که هیچ ارتباطی با وضعیت کاخ وست مینستر ندارد.
امروز به انگلیس نگاه کنید و کشوری را می بینید که با تفرقه درگیر شده است. لندن و جنوب شرقی ثروتمند هستند اما بیشتر مناطق فقیرتر از متوسط اتحادیه اروپا هستند. انتخابات عمومی در سال 2015 و رای گیری در Brexit در سال 2016 شاهد ظهور جهان های سیاسی مختلفی بود: کلانشهرها در شهرهای بزرگ و شهرهای دانشگاهی ، بومی گرایان در شهرهای پسا صنعتی و حومه. از نظر بسیاری از پایتخت و اعتبار آن – لیبرالیسم ، جهانی سازی ، مهاجرت – یک جهان خارجی و تهدیدآمیز است. دولت اسکاتلند با همه پرسی استقلال جدید معاشقه می کند. نفرت از آنچه كه بعنوان یك نهاد محرمانه ، خود تبریک و محرمانه محدود به چند بخش در لندن تلقی می شود باعث رأی سال گذشته برای خروج از اتحادیه اروپا شد. از بسیاری جهات این یک رأی ضد لندن بود.
این با روندهای بین المللی سازگار است. آمریکا را کنار بگذاریم ، کشورهایی که راست پوپولیست ها در آن بهترین عملکرد را دارند ، کشورهایی هستند که نخبگان در یک محصوریت جغرافیایی منفرد متمرکز شده اند: پاریس ، کپنهاگ ، استکهلم ، رندستاد ، وین ، بوداپست. کشورهایی که نخبگان راست عملکرد کمتری داشته اند ، کشورهایی هستند که نخبگان بین دو یا چند مرکز گسترش یافته اند: آلمان ، کانادا ، استرالیا ، اسپانیا ، بلژیک (و در واقع اسکاتلند ؛ حداقل تا آنجا که به سیاست داخلی آن مربوط می شود) . حتی اگر مراکز عمده در این کشورها بیشتر از کل مناطق شهری باشند ، این واقعیت که م theirسسات آنها بین چندین مکان تقسیم شده است – برلین و مونیخ ، تورنتو و مونترال ، سیدنی و ملبورن ، بارسلونا و مادرید ، نامور و بروکسل ، ادینبورگ و گلاسگو – احتمالاً باعث می شود اینها از خود راضی ، کمرنگ و خودپسندتر باشند.
بنابراین بسیاری از آنچه امروز در انگلیس رخ می دهد از واقعیت متمرکز بودن غیرمعمول این کشور ناشی می شود. یک دایره با شعاع 60 مایل با مرکز Charing Cross رسم کنید. در این حلقه اکثریت قریب به اتفاق هزینه های عمومی اداره می شود. همچنین: کلیه تصمیمات عمده مربوط به سیاست خارجی ، دفاع ، اقتصاد ، بدهی ملی ، نرخ بهره ، آنچه در تلویزیون و سینما نشان داده می شود ، آنچه در صفحه اول روزنامه های بزرگ ظاهر می شود ، که می توانند رهن بگیرند ، که به کشور اجازه داده می شود ، حقوق اجتماعی و مدنی هر شهروند. این حلقه شامل تمام بانک های بزرگ ، بیشتر تئاترهای بزرگ ، رسانه ها و دنیای هنر ، پنج دانشگاه برتر (مطابق با رتبه بندی Times Higher Education برای سال 2017) ، مراکز کلیه صنایع اصلی کشور ، 70٪ FTSE است. 100 ، بیشتر ظرفیت فرودگاه انگلیس. اختلاف بین بریتانیا در داخل حلقه و بریتانیا در خارج از آن ، قدرت بیش از حد کمی در مناطق شهر را متمرکز می کند ، مرکز آن تعداد زیادی رستوران ، کافه و محافل اجتماعی است. سیاست کشور را مسموم می کند.
و باعث تضعیف اقتصاد کشور می شود. اقتصاددانان اتفاق نظر دارند که یکی از دلایل عمده بهره وری غیرمعمول بریتیش این است که شهرهای بزرگ بسیار کمی دارد: لندن سرمایه گذاری و استعداد خود را از مراکز منطقه ای دور می کند که ممکن است روزی به محله های بزرگتر تبدیل شوند. فیلیپ هاموند اخیراً با من صحبت کرد ، ادغام اقتصاد شمال انگلیس و میدلندز را به عنوان یک تغییر واحد عنوان کرد که می تواند بیشترین کار را برای از بین بردن شکاف های اقتصادی موجود در انگلیس انجام دهد. او یک نکته دارد.
بنابراین در اینجا یک طرح وجود دارد. ایالت ناخوشایند کاخ وست مینستر و کمبود راههای خوب مدیریت و تأمین بودجه تعمیرات لازم را فرصتی برای تعادل مجدد انگلیس با ایجاد شهری غیر از لندن به پایتخت بدانید. آن شهر باید منچستر باشد.
– – –
چرا؟ برخی شهرهای کوچکتر را پیشنهاد داده اند: بردفورد ، یورک ، وینچستر و موارد دیگر. با این وجود انتخاب یکی از این موارد اطمینان از این است که لندن مرکز ثقل کشور است. قانون گذاران در جلسات قانونگذاری مانند نمایندگان مجلس که به استراسبورگ می روند رفت و آمد می کنند. هدف از تمرین باید ایجاد دو مرکز رقیب برای تأسیس باشد. این یک شهر با جاذبه ها و ظرفیت برای تعادل لندن را می طلبد. یکی توانایی جذب ادارات دولتی و کارمندان آنها ، رسانه ها ، اتاق فکر ، سرمایه گذاران بین المللی و برخی مشاغل. یک دنیای کافی برای تبدیل شدن به یک مرکز قدرت جهانی متناسب با اهمیت انگلیس. بیرمنگام گزینه ای قدرتمند به عنوان دومین شهر از نظر جمعیت و از لحاظ جغرافیایی و مجازی “انگلستان میانه” از شهرهای بزرگ است. لیدز نیز مطمئناً شایسته ذکر است.
با این حال منچستر به وضوح از امتیاز برخوردار است. موقعیت آن به عنوان دومین شهر واقعی انگلیس کاملاً تثبیت شده است (نظرسنجی YouGov در سال 2015 که از مردم می پرسید کدام شهر غیر از لندن باید پایتخت باشد ، این امتیاز برتر را به خود اختصاص داده است). بی بی سی در حال حاضر خانه دوم خود را در آنجا ، در MediaCity در سالفورد دارد. زیرساخت های آن بهتر از بیرمنگام است ، فضای بیشتری برای رشد دارد ، فرودگاه آن در حال حاضر دو برابر ترافیک و دو برابر تعداد اتصالات بین المللی دارد. بیرمنگام از نزدیک بودن به لندن رنج می برد تا مردم را وسوسه کند تا از آنجا رفت و آمد کنند (بعضی از آنها این کار را انجام می دهند). بیش از بیرمنگام یا لیدز ، منچستر پیوندهای جسمی و فرهنگی تنگاتنگی با هر سه قسمت دیگر انگلستان دارد: اسکاتلند ، ولز و ایرلند شمالی. در زمانی که اتحادیه تحت فشار است که ارزشمند است.
تصور تدارکات کار سختی نیست. ایستگاه راه آهن قدیمی منچستر مرکزی بیش از فضای کافی برای اسکان دو مجلس پارلمان دارد. این مرکز قبلاً به مرکز همایش ها تبدیل شده و اغلب برای کنفرانس های مهمانی مورد استفاده قرار می گیرد. تبدیل ساختمان به دو اتاق بزرگ هزینه نسبتاً کمی دارد ، که برخلاف اتاق وست مینستر برای همه قانونگذاران آنها جا دارد. 15 دقیقه با تراموا به MediaCity پیوند دارد و با ایستگاه 15 دقیقه پیاده تا منچستر Piccadilly فاصله دارد. مجتمع های انبار مجاور را می توان به دفتر نمایندگان مجلس تبدیل کرد. دفتر نخست وزیر می تواند چرخش کتابخانه منچستر را به دست بگیرد. و منچستر مملو از آسیابهای سابق بلااستفاده یا کم استفاده است که ارتباطات عالی آنها با مرکز آنها را به مکانهای مناسبی برای ادارات دولتی تبدیل می کند. فروش ساختمان های وزارتی در مرکز لندن مطمئناً بیشتر یا تمام هزینه های تبدیل آنها را تأمین می کند.
چه کسی می داند؟ شاید انتقال کابین خلبان انگلیس از هوای ممتنع و ممنوع کالج آکسبریج وست مینستر به این معابد ساخت و ساز و نبوغ کارآفرینانه ویکتوریایی باعث بهبود سیاست شود: خوشبینانه تر ، در دسترس تر و بلند پروازانه تر. در همین حال ، مجلس های در حال خیز پارلمان ، شاید با بودجه خیرخواهانه ، به موزه یا مکان فرهنگی تبدیل شوند. داونینگ استریت ممکن است برای اهداف تشریفاتی حفظ شود.
این مزایا عملی و همچنین ایده آل گرایانه خواهد بود. انتقال دولت به خارج از لندن مسکن ، حمل و نقل و ظرفیت اداری را که سرمایه فعلی به شدت به آن نیاز دارد آزاد می کند. این امر سیاست را برای کسانی که توانایی زندگی در هرجای لندن یا نزدیک آن را ندارند ، در دسترس قرار خواهد داد. در همین حال ، آن شهر البته مرکز اقتصادی انگلیس و دروازه ورود به جهان خواهد بود. بارسلونا به مادرید منچستر ؛ گلاسکو به ادینبورگ منچستر ؛ نیویورک به واشنگتن منچستر. شهر در تیمز مطمئناً به قدری پویا است که می تواند بدون تغییر عرق تغییرات را جذب کند.
نزدیکتر بودن به مرکز فیزیکی کشور موجب صرفه جویی در وقت و هزینه نمایندگان مجلس ، وزرا و کارمندان دولت می شود. و ایده انتقال نخست وزیر و تیمش به خارج از داونینگ استریت (حتی با استانداردهای کشورهای بسیار کوچکتر و دست و پاگیر) و به دفاتر مدرن تر و بزرگتر ، سالهاست که در مورد وست مینستر شناور است. جاناتان پاول ، که به عنوان رئیس ستاد در طول نخست وزیری تونی بلر خدمت می کرد ، اخیراً نوشت: “من برای ترک شماره 10 و ایجاد دفاتر طرح باز در مرکز کنفرانس ملکه الیزابت دوم متعلق به دولت استدلال کردم … که بسیار بهتر بود برای اداره یک دولت کارآمد مناسب است … “.
تغییر البته منچستر را تحت فشار قرار می دهد. این شهر باید هزاران نفر از ساکنان جدید را در خود جای دهد. قیمت خانه ها افزایش می یابد ، شبکه حمل و نقل باید رشد کند. با این وجود بیش از هر شهر بزرگ دیگری در انگلیس دارای سابقه رهبری مدنی پویا است – از این رو تصمیم جورج آزبورن ، به عنوان صدراعظم ، برای تبدیل آن به مرکز “نیروگاه شمالی” وی. این شهر در حال حاضر برنامه ای برای توسعه دارد: 227،000 خانه در دو دهه آینده. این می تواند برای جبران حرکت پایتخت تسریع شود. شبکه تراموائی منچستر با توجه به رشد این محله در شهرهای اطراف مانند اولدهام ، استوکپورت و بولتون ساخته شده است. ایستگاه ها آماده هستند تا مراکز شهری در اطراف آنها رشد کنند. در حالی که لندن بیش از باند جدید غرق می شود ، گسترش فرودگاه منچستر هم اکنون در حال انجام است. و این تغییر مزایایی را برای خود منچستر به همراه خواهد داشت: تأیید آن به عنوان قطب اقتصاد شمال و در نتیجه ادغام آن با شهرهای مختلف دیگر (مانند لیورپول ، لیدز ، شفیلد) همانطور که قسمت های شبکه زیرزمینی لندن به وست مینستر نزدیک است . که به نوبه خود می تواند سطح زندگی را افزایش دهد.
منچستر ، درست است ، تقریباً به اندازه لندن کلانشهر است. مرکز آن ، جایی که نمایندگان مجلس ، وزرا و کارمندان دولت مستقر هستند ، در همه پرسی Brexit به Remain رای دادند. اما انتقال پایتخت به آنجا به توازن مجدد سیاست و اقتصاد کشور کمک می کند. به یک دلیل ، در حالی که حومه بیرونی و شهرهای مسافربری اطراف لندن (که در واقع اکثر اقامتگاه های بزرگسال در آنجا زندگی می کنند) به ماندن در اتحادیه اروپا رأی دادند ، اکثر کسانی که در اطراف منچستر بودند رای به ترک آن دادند. در منچستر ارتباطات اجتماعی بیش از حد نزدیک بین سیاست و شهر لندن (که من همیشه در هنگام مصاحبه با رأی دهندگان رخصت در جریان مبارزات عمومی همه پرسی می شنیدم) از بین می رود. این امر بیانگر چیزی بزرگتر است: مشخصات صنعتی و استاندارد زندگی در شمال غربی انگلیس بسیار به استانداردهای بقیه انگلیس نزدیکتر است تا لندن و جنوب شرق.
بنابراین اگرچه جابجایی پایتخت انگلیس هر مشکلی را حل نمی کند ، اما رسیدگی به شکایاتی که منجر به تجزیه کشور امروز می شود بسیار طول می کشد. این امر به تعادل دوباره اقتصاد کمک بزرگی خواهد کرد. این کمک خواهد کرد که ادغام شهری مورد نیاز برای بالا بردن بهره وری و در نتیجه استاندارد زندگی در خارج از جنوب شرقی جذاب ایجاد شود. این امر نكته موردعلاقه جداكنندگان در اسكاتلند را انكار می كند: شرورهای ناآرام مدرسه دولتی وست مینستر دور. این حباب تاسیس را شکافته ، نفوذپذیرتر می کند و رهبران خود را به رای دهندگان عادی نزدیکتر می کند. مطمئناً این حرکت شدید خواهد بود ، اما هیچ راه حل خفیفی برای وضعیت وحشتناک کاخ وست مینستر وجود ندارد. چرا از این لحظه تلاطم و ناراحتی استفاده نکرده و آن را به فرصتی برای تغییر شکل کشور تبدیل نمی کنیم؟