استعدادهای درخشان برای آرا Bre Brexit در هفته آینده ، به بیان ملایم ، خوب نیست. گروه اصلاحات اروپا از نمایندگان تندرو یورواسکپتیک به دو اردوگاه تقسیم شده است: کسانی که مایل به مصالحه با نخست وزیر هستند به شرط آنکه هر آنچه را که می خواهند بدست آورند. و کسانی که مایل به سازش نیستند حتی اگر آنها هر چیزی را که می خواهند با یک گیلاس در بالای سرشان بدست می آورند (یک سیاستمدار حمایت کننده از ترک به من می گوید که حدود 30 نفر از همکارانش اکنون از نظر بالینی دیوانه هستند). حزب DUP ، بزرگترین حزب ایرلند شمالی ، در مورد بی احترامی بسیار بالا است – یا شاید باید بگویم که حتی بالاتر از حد معمول هم باشد. حزب کارگر هیچ نشانه ای از قرار دادن کشور قبل از حزب نشان نمی دهد.
بنابراین به نظر می رسد که ما در حال فلج شدن بیشتر هستیم. نخست وزیر در رای گیری روز سه شنبه در مورد توافق خروج شکست سنگینی را متحمل خواهد شد. پارلمان روز چهارشنبه به “Brexit” بدون “معامله” رأی خواهد داد. و سپس ، روز پنجشنبه ، به تمدید Brexit رای خواهد داد. بدون هیچ برنامه مشخصی درباره اینکه با این توسعه باید چه کاری انجام شود ، انگلیس خود را برای دوره دیگری از فلج و رانش آماده می کند ، که در یک لبه صخره دیگر به اوج خود می رسد. شکل مخصوصاً ناخوشایند روز Groundhog Day.
تنها شانس نخست وزیر برای شکستن این برجام انجام کاری چشمگیر است. در اینجا یک ایده وجود دارد: اگر پارلمان موافقت خود را به تصویب رساند ، پیشنهاد کناره گیری از نخست وزیری را با تأثیر تقریباً فوری ارائه دهید. اگر بتواند Brexit را از طریق پارلمان بدست آورد ، می تواند بگوید که کار خود را تمام شده می داند. پس از آن مسئولیت هدایت انگلیس از طریق پیچ و خم فوری پس از برکسیت به عهده جانشین وی خواهد بود. وی می تواند اضافه کند که ، اگر پارلمان نتواند تصمیم خود را اعلام کند ، او چاره ای جز ماندن در یک فشار بیشتر نخواهد داشت.
این ممکن است فقط تأثیر شوک کافی نمایندگان مجلس برای تجمع پشت سر نخست وزیر را داشته باشد. محافظه کاران تجمع می کنند زیرا آنها مأیوس هستند که به شخص دیگری فرصت دهند. تعداد قابل توجهی از نمایندگان حزب کارگر ، لیبرال دموکرات و گروه های مستقل نیز ممکن است تجمع کنند زیرا با کسی روبرو می شوند که به وضوح کشور را بر شغل خود مقدم می دارد. نمایندگان حزب کارگر به جای “نجات” یک Brexit توری ، خداحافظی با نخست وزیر توری را داشتند. نمایندگان متزلزل همه احزاب متوجه خواهند شد که آنها با یک انتخاب جدی روبرو هستند: آیا آنها می خواهند ماه های نخست نخست وزیری با تکرار ربات همان عبارات سهام را دنبال کند یا می خواهند اوضاع را بهم بزنند؟
این باعث شگفتی برای شهرت خانم می می شود (به یاد داشته باشید که او قول داده است حزب حزب توری را به انتخابات بعدی هدایت نکند). به جای اینکه به عنوان زنی که در انتخابات 2017 “باخت” و درگیر مذاکرات Brexit بود ، از او یاد می شود به خاطر فداکاری در راه کشور – و یکی از چشمگیرترین حرکات تاریخ سیاسی انگلیس. یک روز قهرمانی به لغو ماه ها لرزیدن کمک می کند. این معجزه هایی برای حزب توری ایجاد می کند ، که در آن صورت می تواند بین مجموعه ای از جانشینان کاملاً شایسته مانند ساجد جاوید ، وزیر کشور و جرمی هانت ، وزیر امور خارجه یکی را انتخاب کند. این می تواند کابینه را از چوب های مرده ای که در آنجا توسط خانم می جمع شده است ، به ویژه کریس گریلینگ ، دبیر حمل و نقل ، پاک کند. این می تواند تمرکز خود را از تحویل Brexit به ترمیم کشور تغییر دهد (اگرچه مذاکرات Brexit سالها ادامه دارد ، اما فنی تر و سرمشق کمتر از دور فعلی خواهد بود). وضعیت هر دو طرف چنان ناخوشایند است که کسی که سعی دارد ابتدا با خلاص شدن از شر رهبر فعلی خود و ایجاد استعداد نسل جدید خود را اصلاح کند ، یک مزیت بزرگ خواهد داشت.
یک پیشنهاد دور از ذهن شاید. اما گزینه دیگر – شکست در پارلمان ، ماه های بیشتر مذاکره ، یک دولت در حال فروپاشی – چیزی است که باید به هر قیمتی از آن اجتناب کرد.
****
من اغلب می گویم که انگلیسی ها برای احترام به روشنفکران خود آنقدر کار نمی کنند. فرانسوی ها حتی از عنکبوت ترین چهره ها مانند میشل هولبک (که مطمئناً شایسته احترام است) احترام می گذارند. در مقابل ، انگلیسی ها ترجیح می دهند بستری به کمدین های درجه دو بدهند تا متفکران جدی. جیمز ماریوت در مقاله ای در بار این هفته (“انگلیس باید یاد بگیرد عاشق روشنفکرانش باشد”). پری اندرسون یک بار مقاله ای تأمل برانگیز نوشت که چرا فرانسوی ها بسیار باهوش تر از انگلیسی ها هستند زیرا نبوغ لوئیس آلتوسر را که معلوم بود یک دیوانه قاتل همسر است شناختند.
علاقه بی بی سی به کمدین های درجه دو یکی از معمای بزرگ عصر ما است. به نظر می رسد رادیو چهار هر روز در ساعت 12.30 شیار مخصوص افرادی است که تفاوت بین بامزه بودن و نیمه شوخ بودن را نمی دانند. اما من از این ایده تعجب می کنم که انگلیس برای روشنفکران ارزشی قائل نیست. انگلیسی ها حداقل برای برجسته ترین نمونه های این گونه ها به شکل کالج های آکسفورد و کمبریج کاخ هایی ساخته اند. بخشهای “تفکر هوشمند” در کتابفروشی ها حجم زیادی را پشت سر می گذارد ، بعضی از آنها دقیقاً همان کاری را که روی بسته است انجام می دهند. جان گری ، که بدون شک یک روشنفکر است و در عین حال بسیار دلهره آور است ، از یک بستر برجسته در زندگی بریتانیا برخوردار است. ایزایا برلین ، معلم آقای گری ، به دلیل نویسندگی و سخنرانی بسیار درخشان ، از جمله یک شوالیه و نشان افتخار برخوردار بود.
****
توجه نکنید که همه روشنفکران ارزش توجه دارند. بدون احساس خجالت نمی توان به شور و نشاط فکری دهه از اواسط دهه 1990 تا اواسط دهه 2000 نگاه کرد. تقریباً هر ایده به اصطلاح بزرگی که تصورات آن دوران را به خود جلب کرده است – از شگفتی های دره سیلیکون گرفته تا خرد جمعیت تا پیروزی اجتناب ناپذیر لیبرال دموکراسی – کاملاً محرمانه بود (من این را به عنوان کسی که در این تو خودم). به ما گفتند که سیلیکون ولی نوع جدیدی از چرخ داری از سرمایه داری را تولید می کند که دانش جهانی را در دسترس ما قرار خواهد داد. اکنون این دره توسط مجموعه ای از غول های سازمانی اداره می شود که اساساً در تجارت تبلیغات فعالیت می کنند و دانش را به فروش بزرگ کالاهای ما تابع می کنند. به ما گفتند که جمعیت مخزن خرد و خرد است و کارشناسان باید در برابر مردم دانا سر تعظیم فرود آورند. اکنون می بینیم که خشم پوپولیستی نهادهای ما را تخریب می کند و تمدن ما را بی ارزش می کند.
من در آن لحظه تا جایی که می توانم وقت خود را صرف خواندن مطالبی می کنم که در اواسط ویکتوریا – به ویژه دهه 1860 نوشته شده است – زیرا اواسط ویکتوریا با سقوط لیبرالیسم بنتامیت به همان روشی که ما با این فروپاشی دست و پنجه نرم می کنیم ، دست و پنجه نرم می کردند. نئولیبرالیسم. نه تنها چقدر کتاب های خوبی مانند کتاب “فرهنگ و هرج و مرج” متیو آرنولد و “تسلیم زنان” جان استوارت میل (1869) من را تحت تأثیر قرار داده است ، بلکه چقدر مستقیماً با زمان ما صحبت می کنند. من تعجب می کنم که 150 سال بعد ، وقتی خوانندگان کتاب “لکسوس و درخت زیتون” تام فریدمن (1999) یا جیمز سوروویکی “حکمت جمعیت” (2004) را می خوانند ، چه فکر می کنند.